۱۳۹۴ بهمن ۳, شنبه

اگر تاریخ را ننویسیم تاریخ را سربکوبگران شستشو خواهند داد

 اگر حافظه جمعی باز نویسی نشود محو میگردد ..واگر انسانهایی که برای رهایی خود و انسانها در پروژه مبارزه طبقاتی خود را درگیر نکنند تاریخ تقلیل و تبدیل به سیاست ردگی و فرهنگی ضد چپ ،ضد انسان ،بی قهرمان ،بی مقصد و بی مقصود شکل و فرم می گیردیعنی فرهنگ ولنگ وازی و پهلوان پنبه ایی وابتدال یعنی زبون گرایی و تقدس گرایی دولتهای سربکوبکر ،ایده های نظامی گرایی و اشتیاق و الهام به یاوه های بی مزه و فاکت های میهن پرستانه دروغین ووو اگر باز تاریخ را ننویسیم تاریخ را سربکوبگران شستشو خواهند داد و مملو از از داستانهای پولداران و قدرتمندان و ایدلوژی هایشان خواهند شد ...واگر باز ننویسیم تاریخ را ،نه تنها به جایکاهی برای فراموشی حمعی تبدیل خواهد شد بلکه واحدی غوطه ور خواهد شد که خطرناک برای تمامی بشریت ،آزادیخواهان و جنبش چپ و کمونیستها خواهد شد ...رفیق تاریخ را بنویس....مینا زرین




۱۳۹۴ مرداد ۳۱, شنبه

حجاب اجباری در زندان دهه‌ 60 و گوشه‌هايی از مقاومت زنان زندانی سیاسی


«مردگان آن سال که عاشق ترين زندگان بودند» احمد شاملو

مرداد و شهريوری ديگر از راه می رسد و دوباره ياد و راه ياران جانباخته ما را فرا می‌خواند. برای زنده نگاه داشتن نام و وياد آنان، راهشان را پاس داريم ، آنان که در مقابل جمهوری اسلامی ايستادند، مقاومت کردند و حاضر به سازش نشدند.

مانند هر سال درسپتامبر گردهم می‌آئيم و گوشه‌هايی از مقاومت آنان را با هم و به اتفاق تنی چند از جان به دربردگان بازخوانی می‌کنيم واز آرمان‌هايشان ، فراتر از يادشان سخنی خواهيم داشت.
https://www.youtube.com/watch?v=SQiN5Od2BU4

۱۳۹۴ فروردین ۲۹, شنبه

پناهجویان ایرانی در استرالیا قربانی معاملات اقتصادی و معادلات سیاسی!


حمایت شما همبستگی با انهاست

پناهجویان ایرانی در استرالیا قربانی معاملات اقتصادی و معادلات سیاسی
جنایتی مهیب در جریان است و دنیا نشئه از تفاهم و تبلیغات هسته ای خاموشی گرفته است.
سفر دو جانبه وزیر خارجه استرالیا جولیا بیشاب به ایران پس از تفاهم هسته ای پیش روست و بزودی مقامات دولتی و اطلاعاتی رژیم نیز از نزدیک اطلاعات مربوط به پناهجویان را در کف حواهند داشت و قطعا شرایطی بس دشوار و پر مخاطره در انتظار آنان خواهد بود.
صدها تن از پناهندگان ایرانی که از طوفان اقیانوس ها گذشتند اما در دام گردابی که دولت استرالیا و وزارت خارجه آن در جزایر نارو و مانوس ساخته اند, گیر افتاده اند و پیش بینی میشود که شرایطی بس داشوارتر و اینبار در ایران انتظار آنان را می کشد.
معامله دو کشور بر سر حقوق پناهندگی نانوشته در هیچ قانونی است. این نوع مذاکرات بین دو کشور پناهنده ساز و آن دیگری پناهنده جو تنها سوابقی در عصر برده داری و تعویض اسرای جنگی دارد. جنایتی است علنی که در هیاهوی مذاکرات هسته ای گم میشود و تنها و تنها اعتراض افکار عمومی جهانیان و نهادهای مدافع حقوق انسانی و پناهنذگی میتواند روند پیشرفت آنرا مختل نماید.
همبستگی ما با پناهجویان و اعتراضمان به دولت استرالیا و مجامع مدافع حقوق پناهندگان و حقوق بشر حداقل تلاشی است که میتواند نظرها را به این موضوع جلب کرده و این اعتراضات موجود را گسترش دهد.

قتل رضا براتی در بازداشتگاهی در جزیره مانوس، توجه سازمان‌های حقوق بشری دنیا را به خود جلب کرد. کارکنان این بازداشتگاه با چماق به او حمله کرده و با سنگ به سرش کوبیده بودند که این ضربات منجر به مرگ او شد. پیامدهای اعتراضی آن در جراید منتشر شدند و نگرانی بخشی از وجدانهای بیدار در داخل استرالیا و در سطح بین المللی را در بر داشت.
هم از اینرو ما فعالین سیاسی اجتماعی فرهنگی و رسانه ای ضمن محکوم نمودن این اعمال خواستار رقتاری انسانی و در شان و منزلت پناهجویان هستیم
گزارشگران
امضاء: فعالین سیاسی فرهنگی احتماعی رسانه ای  و نهادها
http://www.gozareshgar.com/10.html?&tx_ttnews[tt_news]=25912&tx_ttnews[backPid]=23&cHash=47501ca20a8824f5df6cc4c9248238ac

۱۳۹۳ اسفند ۸, جمعه

اعدامهای شبانه سال 60 که با گلوله های سربی سینه مخالفان را درید ؛


در قبل از هر نوروز مرور گذشته را در برنامه های خود در سر می پروراندم چرا که نوشتن اهداف ؛ با قلم و کاغذ جرمی سنگین و نابخشودنی برای سیستم زندان داشت .در اندیشه هایم ؛از دستگیری و بازجویی توسط اکبر خوشکوش اصلاح طلب و راند خوار امروز و جانی دیروز در منطقه نازی آباد ؛ تا

اعدامهای شبانه سال 60 که با گلوله های سربی سینه مخالفان را درید ؛ تا بند 8 و سینه خیز های حاجی داود رحمانی ؛ تاشورش در زندان انفرادی ، ایزولاسیون گوهردشت لاجوردی و حاج داود رحمانی نامهایی که فراموش نخواهد شد؛ تا شکنجه روانی مکرر با اذان و گفتارهای نحس عبرت آمیز دینی شان برای تواب سازی ؛تا مخملباف شکنجه گر با کارهای هیز و کثیف اش برای شکستن مقاومت ؛ تا حجاب اجباری و چادر سیاه بر سر کردنمان توسط میثم واینک سالن یک در بسته آموزشگاه با تمامی محدویت ها وپرسش و پاسخی مبنی بر سن ،حکم و اتهام !http://mina-zarin.blogspot.de/2014/07/60-9-60-69.html

۱۳۹۳ اسفند ۴, دوشنبه

بیادش که در سالهای تباهی وسیاهکاری بعد از مردادسیاه ۱٣٣۲ تن به سازش روزگار نداد.او یک معترض ماند وخواهد ماند. یاد او و یاد پدرم را در تبعید گرامی میدارم.

یکی از تلاشگران انسانی به خاک سپرده شد!

به یاد پدری از تبار مرداد سیاه ٣۲،انسان درد کشیده و با مسئولیت دهه ۶۰

یاد آوری او
در روند آموزن ها و آموزش های زندگی تصویرهای انسانی را برایم فراهم آورد که رنگ و بوی روشنی و سنجیدگی وپیوندهای منطقی را برای رفتارهایی که آهنگ ضرباتش زایش ،مرگ و خواست ،اندیشه ها وباورها بود به سخن پرداخت .او پژمردگیها را نشان میداد و خود در جنبش ، بانگ و نوا و داد می زد و باز می غرید . خود دربدری بسیاری کشید و باز رنج و بدبختی ،پیشرفت و بهروزی را در محیطش در داده های دانش و ادب وهنر و مبارزه آموزاند.
این پدرخوب، انسانی گاه سرکوفته شد ،گاه خیز ،غران و گاه درسیاه سال ۶۰ ، از بی خبری دختر دستگیر شده اش در مرده شور خانه ها ،کلانتریها ،کمیته ها وپاسگاههای حومه تهران بدنبال دختر گم شده اش گردید و گاه به خود سرکوفت زد که چرا من را با این راه سخت و پر خطر آشنا کرده است . وباز سالها در دوران گوهردشت و قزلحصار در جلوی زندانها به سخن پرداخت ویاد ها و فراموشی وگسست را در جلوی زندانها بدون ترس ازچیزهایی بنام میهن ،ملت ،دین ،خدا که پاسداران و زندانبان ها به تن کرده بودند و شمشیر ها را بروی زندانیان دهه ۶۰ بسته بودند ،بدون ترس و با مسئولیت سخن گفت واعتراض کرد .او شخصیتی خوشنام و مستقل بود هر چه بدست می آورد با مستمندان تقسیم میکرد و ستم را با اعماق وجود درک کرده بود.درسال ۵۹ اعدامی داد و نوه های داماد و دختر دیگرش را با غرور بزرگ کرد و چقدر در این اداره و آن اداره امنیتی تحقیر شد و رنج کشید. پدرم امروز آرام آرمیده است. او با حضور ۱۰۰۰نفر انسان به خاک سپرده شد ،سهم من تبعیدی از خاک سپاری نوشته ایی است که بیادش می نویسم و بیادش که در سالهای تباهی وسیاهکاری بعد از مردادسیاه ۱٣٣۲ تن به سازش روزگار نداد.او یک معترض ماند وخواهد ماند.
یاد او و یاد پدرم را در تبعید گرامی میدارم.

مینا زرین
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com 
دوشنبه  ۲۴ مهر ۱٣۹۱ -  ۱۵ اکتبر ۲۰۱۲

۱۳۹۳ اسفند ۳, یکشنبه

"سنگ‌های یادبود" در اصل برای بزرگداشت یاد قربانیان جنایات نازی‌هاست تا هر بار که عابران از کنار آن‌ها می‌گذرند، هر چند برای چند لحظه هم که شده از درگذشتگا در دل سنگفرش‌های پیاده‌رو مقابل خانه، لوحی برنجی نصب شده که روی آن نام پائولا دینستاگ نقش بسته است. ای


اااخ جانم یاد همه مادرهای زندانیان  همیشه در یادها می ماند  وچه خاطره های دل انگیز از مادرهایمان  به یاد دارم و چهرهای  زیبایشان ش را بعد از شاید 30 سال  در فیس و ارتبازات اینترنتی و وووبا خاطرات بدل نشسته ات دیدم ....بیاد همه یاد هایمان زانوی اخترام و سپاس میزنم همچون تمامی یادنگاره های خیابانی در المان که برای خواندنش باید زانو بزنی تا بتوانی ان نوشته ریر را بخوانی کاش روزی ما هم بتوانیم برای عزیزانمان پارکی و دشتی را از یادمان ها بسازیم ............با یاد جان ها ی عزیزمان

در دل سنگفرش‌های پیاده‌رو مقابل خانه، لوحی برنجی نصب شده که روی آن نام پائولا دینستاگ نقش بسته است. این لوح‌های برنجی که در قطع ده سانتی متر در ده سانتی متر در مقابل شماری از خانه‌ها در آلمان در کف زمین کار گذاشته شده‌اند در زبان آلمانی Stolpersteine خوانده می‌‌شوند.

یوال به همراه همسر و دو پسرش در برابر خانه پائولا دینستاگ شهر برلین
تخمین زده می‌شود که نزدیک به ۴۳ هزار عدد از این لوح‌های برنجی در سراسر آلمان کار گذاشته شده باشند. بر روی این سنگ‌ها نام کسانی حک شده که در گذشته در این خانه‌ها سکونت داشته‌اند و در اردوگاه‌های نازی‌ها جان باخته‌اند.

"سنگ‌های یادبود" در اصل برای بزرگداشت یاد قربانیان جنایات نازی‌هاست تا هر بار که عابران از کنار آن‌ها می‌گذرند، هر چند برای چند لحظه هم که شده از درگذشتگا
در دل سنگفرش‌های پیاده‌رو مقابل خانه، لوحی برنجی نصب شده که روی آن نام پائولا دینستاگ نقش بسته است. این لوح‌های برنجی که در قطع ده سانتی متر در ده سانتی متر در مقابل شماری از خانه‌ها در آلمان در کف زمین کار گذاشته شده‌اند در زبان آلمانی Stolpersteine خوانده می‌‌شوند.

یوال به همراه همسر و دو پسرش در برابر خانه پائولا دینستاگ شهر برلین
تخمین زده می‌شود که نزدیک به ۴۳ هزار عدد از این لوح‌های برنجی در سراسر آلمان کار گذاشته شده باشند. بر روی این سنگ‌ها نام کسانی حک شده که در گذشته در این خانه‌ها سکونت داشته‌اند و در اردوگاه‌های نازی‌ها جان باخته‌اند.


"سنگ‌های یادبود" در اصل برای بزرگداشت یاد قربانیان جنایات نازی‌هاست تا هر بار که عابران از کنار آن‌ها می‌گذرند، هر چند برای چند لحظه هم که شده از درگذشتگان هولوکاست یاد کنند.ن هولوکاست یاد کنند.

آخرین گفتار !یک پاک کن و مداد در ذهنم جا سازی می کنم اعدام را رویش خط می کشم و کلمه زندگی و مبارزه را می نویسم


از ميان اينهمه یاران اعدامی ام يك نفر زنده نيست تا از او بپرسم
فاصله ميان فرمان (آماده) تا (آتش) در ذهنش با چه همهمه اي طي شد...

اخرین گفتار !یک پاک  کن و مداد در ذهنم جا سازی می کنم اعدام را رویش خط می کشم و کلمه زندگی و مبارزه را می نویسم رویاهایم بسی زیبا هستند آن به خاک افتاده گان بیدارند .آنان نفس می کشند .مسیر سرکوب  دهه 60 را جهتی دیگر میدهم و بارها و بارها فکر میکنم آیا می توانست جور دیگر پیش رود که هنوزبا افتخار زنده باشند و از لبخند و عشق ،از آفتاب و گرما ، جانی بگیرند
انقلابیون ، مبارزین و مخالفینی که در تقابل با رژیم جمهوری اسلامی جانفشانی کردند بخاطر اهداف گوناگون طبقاتی شان به این رژیم جهل و سرمایه نه گفتند و زیر شکنجه جان دادن و یا سربدار و تیرباران شدند.از دست دادن همه آنها آزار دهنده است بارها و بارها به آن دوران بر می گردم  ایا می شود آنان را دوباره  ببینم از آنان هزار سوال دارم چگونه شب اعدام برایش سپری شد در کنار چه کسی ایستادند و اعدام شد ند .به چه چیزی فکر کردند! بما که گفتند راهشان را ادامه دهیم! چه تعدادی از زندانیان به این ندا گوش فرا دادند و ادامه راه آنان را علیه زندان ،شکنجه و اعدام ادامه دادند و میدهند !! آخ دلم می خواهد تک تک قهرمانهایم بیدار بشوند و به سوالاتم جوابم دهند  راستی آنان چه بی پروا با زبانهای گوناگون در راه پر از فراز و نشیب زندان و سرکوبگری به ذفاع از دستاورد های سیاسی موجود آنزمان ،هدفمند پرداختند دلم پر پر می شود و روزانه دلم می خواهد از مرگ تحمیلی بیدار شوند و با هم بر علیه مجازات اعدام  و سرنگونی رژیم ج اسلامی مبارزه کنیم








۱۳۹۳ مهر ۲۴, پنجشنبه

برای تمام مبارزان راه رهایی

 اما یادمان نرود که پیروزی کوبانی نیز درس بزرگی برای تمام مبارزان راه رهایی است: این‌که می‌توان زندگی‌ای یک‌سر دیگرگونه را تصور کرد و آن را زیست. جهان‌شمول بودنِ مبارزه‌ی مردم کوبانی در این مسئله نهفته است که اگر کوبانی توانسته شکل دیگری از زندگی را رقم بزند پس هر کسی در هر جای جهان نیز می‌تواند به شکلی دیگر زندگی کند.
 زنده باد مقاومت مردمی کوبانی!
https://www.youtube.com/watch?v=lro62AJ6e7M

۱۳۹۳ تیر ۳۰, دوشنبه

این نوشته بخشی از مقاومت زندانیان دهه 60به چشم ودیده من است که به درازای 9 سال از سال 60 تا سال 69 طول کشید ....یادشان همیشه با ماست

این نوشته بخشی از مقاومت به چشم دیده من است که به درازای 9 سال از سال 60 تا سال 69 طول کشید ..فراموششان نکنیم به پیش ای دوست کناری من بیاد همه مبارزان ،یاران همه کمونیست ها و آزادیخواهان و تمامی عزیزانم که در دهه 60 به جای خود و به توان خود رزمیدند و مقاومت کردند

 ....
تاریخ دهه 60 می گوید،ما هنوز زنده ایم و با پتانسیل فعلی مان با سر کشی، گستاخی پرونده ناگشوده کشتار دهه 60 را باز گشوده،نگاه خواهیم داشت و در آزمون های تاریخ فریاد می زنیم اگر به مرز فراموش کردن برسیم ،مرزهای آزادی و رهایی و عشق به همنوع وارد خانه ها نخواهد شد و دوباره کشتار ها تکرار خواهد شد

یورش سراسری ونابودی بزگترین اپوزیسون داخل زندانها
گزارشی از یک شاهد :نبرد و وضعیت زنان زندانی  سیاسی درسال 67

سال 66 به پایان رسید و نوروز 67 در گردش زندگی بند، هیچ تغییری را پدید نیاورد، نه شاد باشی و نه حتی شیرینی های دست ساخته از خرما و انجیر . گستردگی و تجمع زندانیان که به تناسب زمانی گوناگون در تقابل با دستگاه سرکوب حاکم بر زندانهای رژیم جمهوری اسلامی آبدیده شده بود ند و حاضر به تسلیم نشده بودند و بر مقاومت پا فشاری می کردند. گویی هزاران چشم زندانی به هم دوخته شده بود که  شور آرمان بر سر داشت و آماده ی بیشترین گذشت بود!

در هر نوروز مرور گذشته را در برنامه های خود در سر می پروراندم چرا که نوشتن اهداف ؛ با قلم و کاغذ جرمی سنگین و نابخشودنی برای سیستم زندان داشت .در اندیشه هایم ؛از دستگیری و بازجویی توسط اکبر خوشکوش در منطقه نازی آباد ؛ تا اعدامهای شبانه سال 60 که با گلوله های سربی سینه مخالفان را درید ؛ تا بند 8 و سینه خیز های حاجی داود رحمانی ؛ تاشورش در زندان  انفرادی ، ایزولاسیون  گوهردشت لاجوردی و حاج داود رحمانی نامهایی که فراموش نخواهد شد؛ تا شکنجه روانی مکرر با اذان و گفتارهای نحس عبرت آمیز دینی شان برای تواب سازی ؛تا مخملباف شکنجه گر با کارهای هیز و کثیف اش برای شکستن مقاومت ؛ تا حجاب اجباری و چادر سیاه بر سر کردنمان توسط میثم واینک سالن یک در بسته آموزشگاه با  تمامی محدویت ها وپرسش و پاسخی مبنی بر سن ،حکم و اتهام !

مدتی بعد از سال جدید ، اوایل فروردین 67 به بند بالا،  سالن 3 آموزشگاه آورده شدیم در همان دوران زنان سالن 3 به اعتراض سنگین بودن دیگ غذا از آوردن غذا خودداری و تعداد بسیاری دست به تحریم و نوعی اعتصاب غذا زده بودند ،در بدو ورود ما این اعتصاب  با موفقیت پایان یافته و زندانبان مسول آشپزخانه دیگ های سنگین را به طبقه سوم آورده و پشت در می گذاشتند.
 طولی نکشید ماه رمضان آغاز گردید این ماه همیشه مصادف با درگیری ،اعتراض و نگرفتن غذای ماه رمضان در سحر گاه بود .زنان چپ سالها به اعتراض اینکه بایستی در 3 نوبت مرسوم غذا داده شود غذای سحر را به بیرون میدادند و زندانبان همچنان بی توجه هر سحرغذا را وارد بند کرده و هر روز کارگری بند صبح زود اجبارا از خواب بر می خواست و آن را به بیرون میداد و هر روز کارگری وظیفه داشت ،اعتراض خود را اعلام و سه نوبت غذای مرسوم را گوشزد کند در این مورد زنان مجاهد همکاری خوبی با این اعتراض پیش رو داشتند ،غذای تعداد روزه دارها و زنان بهایی را از آن دیگ بزرگ و سنگین که ظاهرا مسی بود برداشته و بقیه را پشت در می گذاشتند در واقع سالها زنان چپ یک ماه چیزی بنام غذای زندان را نداشتند .....

در سالن 3 روزها از پی هم می گذشت و با داشتن امکان هواخوری تن و جانمان را به گرمای نوید بخش بهاری رها ساخته و هوا و آفتاب را با جان های تشنه می بلعیدیم . روزنامه های همیشگی کیهان و اطلاعات بدستمان می رسید و کارگری به نوبت آن را در اتاقها پخش می کرد. کتابهایی که بدستمان مخفیانه رسیده بود را دست نویسی می کردیم که مبادا در یورشی بنام گشتن بند از دست رود. جمعی کتابها خوانده می شدودرباره اش بحث می کردیم
 بازیگوشی های همیشگی و خالی کردی انرژی مان را سر توپی که بما داده شده بود در حیاط  زندان زنان خالی می کردیم و دو گروه والیبال را تشکیل داده بودیم که فروزان عبدی فروتنانه و بدون برتری و خوش دست به یاران می آموخت و من و ما از این زن قهرمان والیبال ،می آموختیم. او همچنان تا موقع اعدام شور آرمان در سر داشت و آماده بیشترین گذشت بود. این زن و زنان مجاهد سالن 3 رابطه بسیار خوب و صمیمی با زنان چپ در حیطه کارگری و اعترضات داشتند. چهره آن زنان خبری از رفتن را داشت و من آنان را همچنان زنده می بینم.

 هنگامی که به حیاط می آمدیم پاسدار زنی در گوشه ایی به  قصد مچگیری مراقب  ما بود و گاه که گورش را گم می کرد از فرصتی استفاده و به نوبت با بند یک پایین که میانش با حصاری کشیده شده  بود، ارتباط برقرار می کردیم . این زنان ورزیده سوراخی به اندازه یک دهان دربدنه حصار باز کرده بودند که می توانستیم به نوبت با بند یک در بسته حرف بزنیم.

نوبت من شده بود از بند یک زنان مریم سارا پاکباز را خواستم. ازدیدنش پر در آورده بودم در حین صحبت بمن گفت که مارکسیست - لنینیست شده است، او اعتقاد به این راه دارد و بسیار خرسند است که این منش و آرمان را انتخاب کرده است. اما در چهره اش غباری ازغم بود، پرسیدم :چیه؟ گفت :تقریبا همه اتاق او را بایکوت کردند و من آرزو کردم که  به بند ما، سالن 3 ، آورده شود. درسالن ما، زن مجاهدی بود که  نماز نمی خواند. مریم پاکباز گل خوشبوی زنده من ناآرام و از جو اتاق بسیار ناراضی بود. او توانسته بود 9 ماه گاودانی یا قبر حاج داود را سرافرازانه طی کند و اینبار هم  با  آزمونی دیگر روبرو بود. مریم در دادگاه  67 از مارکسیست دفاع کرد. یاد او همچون مروارید در صدف ، در من نهفته می باشد. مریم و تمامی هم اتاقی هایش در تابستان 67 سربدار شدند.

در آن روزها، مرگ و اعدام ، چون بختگ طاعون به نسل ما فرود آمده بود . یک نسل سر بدار می شد تا خمینی جام زهر را با خیال راحت بنوشد و این جام زهر چه  داروی شفا بخشی بود که  زن کشی و مرد کشی را با خود به همراه داشت . فلاکت جنگ 8ساله که در بیرون از زندان مادران ،پدران و خانواده ها  را به کام بمب و موشک کشانده بود، اینباربا پایان جنگ، کشتار به سراغ رویش نوین جوانه ها که در زندان پر سن و سال شده بودند آمده بود.

از شوخی سرنوشت، پایان جنگ  با شروع عملیات فروغ جاویدان رقم خورد. ترانه اندک اندک جمع مستان می رسد مدام از تلویزیون رژیم پخش می شد، بوی مرگ و خون به مشام می رسید. در همان روز های اوایل مرداد ماه 1367 اعلام شد تا اطلاع ثانوی ملاقات،نامه،بهداری و روزنامه قطع خواهد شد.تلویزیون را از بند ها فاتحانه و مستانه پاسداران زن از بند خارج کردند و دوستان پرخروش مجاهد سالن 3 زنان را در دسته چند نفری  از بند خارج می کردند، در اولین روزها وسایلشان در وسط بند مثل اسیران تلنبار می شد اما در روزهای بعد  با جدیت کلیه وسایل خارج می شد. چشمان پر سوال مانده ها  در بند و چشمان پر نگران رفته ها نشانی از دوباره ندیدن ها بود .رنگ چهره پریده مان اصطرابی داشت که کاملا غریزی و عکس العمل طبیعی بدن را در بر داشت . زنان مجاهد حدودا  32 تا 40  بودند  که از بند خارج می شدند و به نا کجا آبادهای همین زندان فرستاده می شدند. در همین روزها دختری را به پله های منتهی به بند 1 و 2 و 3 آوردند، او تعریف کرد که دادگاه است و گروه گروه دارند اعدام می شوند. او خبر داد برای او اعدام مصنوعی بر پا کردند چرا که یک برادر و یک خواهر او را در سالهای پیش اعدام کرده بودند، به او گفته بودند برو و برای بقیه تعریف کن که عاقبت کار شما ،علیه ما چیه!!

تعادل پیشین به هم خورده بود!! دادگاه صحرایی داخل بند زده شد،پاسداران زن با چادر وارد اتاقها می شدند و یک به یک سوال می کردند،1 - اتهام 2 - حاضر به مصاحبه هستی؟ 3 - نماز می خوانی؟ و زنان چپ یکی یکی جواب اتهام را میدادند و هیچکس حاضر به مصاحبه نمی شد دست آخر پاسداران زن با نیشخندی بند را ترک می کردند و ما هم شروع به خندیدن می کردیم که اینبار هم شاهد درمانده شدن ما نخواهید شد. پاسدار زنی که صحنه را دیده بود با کینه توزی و سنگ دلانه گفت حالا بخندید نوبت ما هم می رسد و بعد از رفتن پاسدارها ما دوباره می خندیدیم و کتایون داد امیری با لهجه گیلکی می گفت "او، آقا جان یک جوری میگه که هنوز نوبتشان نرسیده"- مادر کتایون، او را با رختشویی و کار کردن در خانه دیگران بزرگ کرده بود اما کتایون با همه تلخکامی زندگی، لبخند زیبا و پر انرژی بر لب های کلفت و بزرگش می نشست و ما از شادی او که دستهای تپلش را به هم می مالید و صحنه های عذاب را  بهصحنه پر خنده ایی تبدیل می کرد ،می خندیدیم. کتایون در زندان خودش را چپ معرفی کرد ولی اتهامش 2 اتهامه مجاهد - اقلیت بود. از بند برده شد و بعد از بیست سال فهمیدم او را در زندان رشت اعدام کردند. یاد او همچون مروارید در صدف، در من نهفته است.
بعد از رفتن زنان مجاهد، تعدادی از چپ ها از طیف های مختلف را از بند آزادیها در بند یک آموزشگاه و بند 3 زنان ، سری - سری به دادگاه می بردند و مرحله ی جدی و فشرده ای برای زنان چپ آغاز شد. از آنها اتهام ، نماز می خوانی پرسیده شد. دو زن از حزب توده در دادگاه ،اعلام اعتصاب غذا در آن تابستان سوزان کردند و پنج بار شلاق، هر بار پنج بار بر جانشان زده می شد تا شرط قبول نماز را بپذیرند. بچه های اقلیت،پیکار،رزمندگان حکم ارتداد و کابل تا نماز را گرفتند.همچنین تعدادی از زنان آزادی را که به دادگاه برده بودند آنان هم در روزانه شلاق می خوردند، دنبال شیشه یا وسیله ایی بودند تا بتوانند خود را بکشند چرا که مردن از تحمل کابل بسیار راحت تر بود. تعدادی پذیرفتند که نماز بخوانند هر چند که هیچگاه به درگاه سرکوب و شکنجه و اسلام دولا و چهارلا نشدند، اما در حیاط خوری شاهد آنان بودیم که ازبه آسایشگاه انفرادی آورده شدند و آنان سرخورده و بسیار شرمگین از قبول این خود نامیده اجبار شده بودند.

به دوست عزیزم م- ک با سر و کله و شکلک نشان می دادم که آرام باشد و بی شک با او احساس همدردی می کردم و به او نشان می دادم هنوز دوستش دارم، اما اگر خودم هم جای او بودم همان احساس تکه تکه شدن و ذوب شدن را می داشتم،نماز نخواندن جزو پرنسیب های ما شده بود. ما زنان چپ ،نجس های زندان رژیم اسلامی بودیم که برروی دمپایی ما مثل اسیران علامت زده می شد و با علامت ضربدر زرد رنگ ما را بخاطر عقایدمان دشنام و تنبیه می کردند. ما سالها غذای ماه رمضان را بعنوان اعتراض به بیرون داده بودیم، جزوء آخرین نفرات و گروههای زندانیان بودیم که به توالت جدا و حمام سرد را تجربه کردیم و در حمام های خالی و پراز قارچ زندان مخوف قزلحصار بروی ما تف می انداختند و ما را لعن و نفرین کرده بودند که بعد از حمام تمام دیوار از نجاست ما آبکشی می شد.  موقعی که زنان چپی را در تابوت ها نشانده بودند،ما عهد و پیمان بسته بودیم که نماز نخواهیم خواند حتی به قیمت سخت ترین شکنجه ها.

 روزها با شتابی بی وصف سپری می شد وجنب و جوش در زندان اوین  روال و ثبات خود را پیدا نمی کرد.  کار بازجوها،شکنجه گرها،پاسدارها،زندانبانان شلوغ  و زیاد بود، حتی  بعضی از روزها غذای داده شده مرسومی به غذای سرد وماسیده پر از روغن تبدیل می شد بخاطر اینکه زندانبانان وقت و زمانی پیدا نمی کردند که سر وقت تعیین شده غذا را بما برسانند. در آن روزها کاملا می دانستیم که دادگاهها با شدت و حدت به  صد شتاب رسیده است. یکی از این روزهای مرگ با یکی از رفقای عزیزم پشت پنجره هره های اتاق 110 نشسته بودیم و به آبی آسمان به افق دوری نگاه می کردم که به دیوار غربی اوین ختم می شد، به آن سمتی که چند ماه قبل خانواده ها برای جشن سیزده بدر به پشت دیوار و بالای تپه ها آمده بودند و با تکان دادن ملافه های رنگی جشن سیزده بدر را با ما تقسیم کرده بودند، در آن افکار بودیم که رگباری از گلوله با شدت و حدت شنیده شد و لحظاتی شاید بعد از 30 ثانیه صدای الله اکبر وحشیانه زن و مرد پاسدار بگوش رسید، از آن بعد حدس زدیم که پس تیرباران خواهیم شد چرا که حتی نوع مرگ را این رژیم وحشی اعلام نمی کرد و بایستی با ورزیدگی چندین ساله خود حدس میزدنیم، اما این حدس در خارج از کشور به یقینی دیگر تبدیل شد که همه را سربدار کردند.

سالن 3 آموزشگاه از زنان مجاهد نزد ما خالی شده بود،گویی دیوارها لخت شده بودند. بعضی از اتاقها کاملا خالی از چهره، سکنه شده بود. در بند پچ پچی شروع شد هر جمعی که سالها در باورها و ناباورها سخت دلی و سماجت را  یاد گرفته بود ،با هم به سخن نشستند. دیگر ملاقاتی در کار نبود که وقت تجزیه و تحلیل از حرفها و اشارات خانواده ها باشد و هیچ حرفی امیدوار کننده ایی هم در کار نبود، ما مانده بودیم و زندانبانان - در جمع های کوچک تصمیم گرفتیم 1 - اتهام را بگوئیم 2 - بگوئیم نماز نمی خوانیم 3 - مصاحبه بر علیه گروههای دستگیر شده حتی به قیمت اعدام شدنمان نکنیم، اندشیه مرگ که هر زمان در خطر آن بودیم برایمان ملموس ترمی شد.احساس آرامشی داشتیم، حال که چنین است، اگر مینا به رغم میل اش اعدام بشود، بگذاربگویند که برای عقیده اش از این طوفان در امان نماند.اگر مینا به علت نماز نخواندن اعدام بشود بگویند که او نماز خوان نبوده،او تسلیم ایدئولوژی اسلامی نشد و به مصاف  رژیم جمهوری اسلامی رفت، بگذار بگویند مینا پایداری کرد وبس !!!
 البته من گرامی ترین مرده هایم را با چهره زنده شان با پژواک عمل و گفتارشان در یاد دارم،آنها در من زندگی می کنند همچنان که شاید خود تا دیر گاه  زنده باشم.اما به کدامین حق مرگ را برای ما می خواستند؟؟
 در یکی از شبهایی که می دانستیم اعدام قطعی است وساعت 10 شب زندانبان به داخل بند آمد،صدایم کرد،سکوت در پله ها صدایی را بوجود می آورد،صدای دمپایی لنگه به لنگه ام، خش چادرم و سعی و تلاشم که پله ها را به درستی به پایین بروم می رسید. نفسم را پشت چادر خش خش شده ام پنهان کردم تا پاسدار زن آرزوی ترس بر من را به گور ببرد، به دفتر بند خانم رحیمی مسئول بند 1 ،2 ، 3 رسیدم هیچکس در جایی نبود و سکوت و تاریکی بود مرا پاسدار با خدعه و نیرنگ به داخل دفتر هدایت و گفت برو تو ..... مردی پشت میز نشسته بود شلوار پاچه گشادی بر تن داشت،پاهایش از هم باز و بسیار بد در صندلی نشسته بود کمی کمر و بالای تنش را به عقب داده و بالای رانش به بیرون زده بود، با صدای جا افتاده و مسلط خود را معرفی کرد، من زمانی نماینده وزارت اطلاعات در زندان هستم،ما می خواهیم به وضعیت زندانیها رسیدگی کنیم.عکس العملی نشان ندادم،اتهام و مدت محکومیت را پرسید،بسیار عادی جواب دادم،اقلیت و 10 سال،پرسید چند سالته : گفتم 27 سال پرسید: انزجار می دی؟ گفتم انزجار نمی دم ( محکم و با قاطعیت ) ،از زیر چشم بند کاملا او را احساسش می کردم، یک پف ف ف کرد.سرش را به طرف دیوار سمت راست برگرداند و کمی مکث کرد،منم عادی با داشتن چشم بند مستقیم بطرف او نگاه  می کردم.
نمایند وزارت اطلا عات گفت :بیا برو بیرون ن ن ن. دیگه برات شوهر پیدا نمی شی ها. جوابی ندادم، همچنان مستقیم نگاه اش می کردم. من و زمانی نماینده وزارت اطلاعات هر دو درجا می زدیم، از بازی که در آن همبازی نمی یافت دست کشید، نمایشی کوتاه براه انداخت، او می بایست بر فشار بیفزاید .سرش را پایین انداخت، گویی چوب کبریتی را از لای شلوارش می خواهد بردارد.دوباره دشنام همچون  تازیانه بر سرم فرود آمد و فریاد زد،کارمان گاه مسخره می شد، سرکوفتم می زد و دوباره گفت : بدبخت بیا برو بیرون دیگه برات شوهر پیدا نمی شه ها ها ها، در حین نفس نفس زنان که فریاد می زد  گفت :تا حالا فکر می کردیم  این پیر چریکها و پیر و پاتالها به شما خط می د هند الان می فهمیم شما ختم روزگارید ید ید ....

به پاسدار زن دستور داد مرا به بند خود برگرداند. شب دیر وقت همه ظاهرا خوابیده بودند به سراغ دوست قدیمی ام م - ت که چند سال از من بزرگتر بود و سال 61 همسرش را اعدام کرده بودند و خود او را به بایکوت اجباری وادار کرده بودند رفتم، زن جد ی بود ، دلم می خواست سرم را بروی کتفش بگذارم و نمی دانم شاید اشک بریزم ،برایش تعریف کردم و به او گفتم ،م- ت ،شاید می خواهند شما را زودتر از ما ( صغری یها ) اعدام بکنند. اگر می خواهند، ببرند ،  دلم  می خواد با هم بریم، او در این مواقع حرفی نمی زد، ولی نگاه نگران محبت آمیزی به حال و رفتارم  نشان داد و گفت حالا برو بگیر بخواب تا فردا. اما من دیگر کاررا پایان یافته می دیدم و با اندیشه مرگ نزدیک، جانم را فرا گرفته بود. این اولین بار نبود که شخصی چون زمانی نماینده وزارت اطلاعات این اراجیف را شنیده باشم، در دادگاه چند دقیقه ای سال 60 هم نیری رئیس دادگاه در کنار بازجو و چند لمپن و لات این حرف را زده بود که موجب خنده و مزاح دیگران شده بود، اینبار من و زمانی تنها بودیم آنزمان برای مدت محکومیت ام این اراجیف گفته شد و الان موقع غائله داستان ،رژیم برای ما بنگاه شادمانی و نگرانی باز کرده بود، دلم می خواست حداقل چیزی را می فهمیدند یا در آنجا به زمانی تفهیم و نشان می دادم که این مسئولیت فردی است و هر کس مسئول برخورد کارهای خود است و بهای رنج و درد و خون های ریخته شده را با خود خواهم داشت و با ترساندن ،تحقیر و شکنجه و کابل به خواسته های شما تن نخواهم داد.
 ما زنان چپ، راه کارگر، اقلیت، رزمندگان ، پیکار و غیره تصمیم  گرفته بودیم که در مقابل پرسش های آنها ،پاسخی کوتاه بدهیم، چرا که تجربه مان ثابت کرده بود هر چقدر بیشتر حرف بزنیم خودمان را به درد سر خواهیم انداخت. پس هر رفتار من می توانست تا اندازه ای موضوع را پیچیده کند.

در این روزهای مرگ و زندگی که همراه با ماه محرم بود، تعدادی از زنان چپ با اتهام های مختلف تشکیلاتی از بند خارج شده و به حکم ارتداد و نخواندن نماز به آسایشگاه انفرادی برده بودند، بند در التهاب خاص خود که دیگر از نامه، ملاقات،رزونامه، تلویزیون خبری نبود، قرار داشت.  زنان چپ که با هم نظر بودیم در یک اتاق بزرگ جمع  شدیم و یک رفیق که حافظه بسیار قوی داشت و بعد از سالها زندان، گنجینه مغزی او، برای ما رومانهایی که قبل از دستگیری خوانده بود را برایمان هر شب مثل شبهای هزار و یک شب تعریف می کرد، رومان رومن رولان  بنام جان شیفته بهترین تاثیر را بر من داشت زنی مستقل و آگاه که بر شرایط تحمیلی تسلیم نمی شد و بر خلاف جریان آب شنا میکرد .

در همین حین از بند یک پایین در بسته تمامی زندانیان زن را با تدابیر امنیتی به گوهردشت بردند و بعدا از چند مدت آنها را بر گرداندند. دلم برای یاران و یارانم که بهترین رزوها و سالهای مبارزه را در سلول و بند اوین،قزلحصار و گوهردشت گذرانده بودیم، می تپید و امید می رفت بتوان سرانجام یاران را دوباره با همان شور و نشات می دیدم.
سپیده یار دیرین خوب من کجاست آیا می خواهند او را اعدام کنند، او یکسال و نیم تعلیقی از سال 60 در زندان بود و بعلت نپذیرفتن شرط زندان مبنی بر هر نوع مصاحبه تا به حال که 7 سال و اندی از آن می گذرد زندانی بود.آنان یعنی زنان موسوم به آزادیها تاوان مقاومت را اینگونه پرداخت می کردند و سرپیچی شان از شروط تحمیلی زندان و زندانبان و رژیم اکنون آنان را به نامعلوم ها سپردند.
زنان چپ سال 67  صدای به رگبار بسته شدن زنان و مردان آزادیخواه را از تپه های اوین شیندند، خبر دادگاه های مرگ مردان و سربدار شدن آنها و خالی شدن زندان را شیندند و در یک حصار و در دره ایی از سیم خاردار که عزیزانمان را برده بودند قرار گرفته بودیم، حلقه محاصره تنگ تر می شد و ما را در یک تنگه واقعی مرگ قرار داده بودند.
 اما در میدان  برخورد منافع و مسئولیت مان بعنوان  یک زندانی چهل و اندی روز مقابله کردیم و نه گفتیم ،بانگ سخن سر دادیم، 85  زن از تمایلات گروهی متفاوت و با نگرش های محتلف به مارکسیسم، در یک تصمیم جمعی قاطع بودند، اگر هم ما را بکشند،ما مصاحبه نخواهیم کرد. زنان سالن 3 آموزشگاه شاهد رفتن 32 زن از بند خود شد،سالن 2 زنان اکثر قریب به اتفاق حلق آویز شدند. سالن یک تنبیهی خالی از سکنه و تعداد قابل توجه ای حلق آویز شدند.زن زندانی سیاسی سال 67 همچون سال 60 دراونیفورم زندانبانش یعنی در چادر سیاه، بی چهره و پوشیده در کفن سیاه چادر به قتل گاه و محل اعدام برده شد!!

زنانی همچون مریم پاکباز،فروزان عبدی،مهین قربانی،شهربانو(اعظم)،اشرف فدایی،مهری و سهیلا        رحیمی،شورانگیز،مریم گلزاده غفوری،مهری قنات آبادی ،کتایون داد امیری و .... بی پروا همچون تکه های  گداخته سنگ از آتشفشان نفس شان از سینه خارج شد و جانشان در پوشیدگی چادر سیاه  سر بدار شد.

زنان چپ سالن 3 زندان اوین در تابستان 67 بر تصمیم جمعی خود مبنی بر می میریم ولی تسلیم نشویم ،پایدار ایستادند واین صدا و تصمیم 85  زن در سالن  3 زندان اوین بود.
تاریخ زنان دهه 60 می گوید،ما هنوز زنده ایم و با پتانسیل فعلی مان با سر کشی، گستاخی پرونده ناگشوده کشتار دهه 60 را باز گشوده،نگاه خواهیم داشت و در آزمون های تاریخ فریاد می زنیم اگر به مرز فراموش کردن برسیم ،مرزهای آزادی و رهایی و عشق به همنوع وارد خانه ها نخواهد شد و دوباره کشتار ها تکرار خواهد شد!!

مینا زرین22.08.2013
بیاد همه مبارزان ،یاران همه کمونیست ها و آزادیخواهان و تمامی عزیزانم که در دهه 60 به جای خود و به توان خود رزمیدند و مقاومت کردند این نوشته بخشی از مقاومت به چشم دیده من است که به درازای 9 سال از سال 60 تا سال 69 طول کشید ..فراموششان نکنیم به پیش ای دوست کناری من

۱۳۹۳ خرداد ۴, یکشنبه

مینا زرین فعال سیاسی چپ و زندانی سیاسی دهه 60 ، یکی از سحنرانان این کارگاه می باشد.فستیوال علیه نژاد پرستی تحمل دیگری و از میان بر داشتن مرزها ترجمه ازhtt


فستیوال علیه نژاد پرستی
تحمل دیگری و از میان بر داشتن مرزها
ترجمه ازhttp://antirafestival.blogsport.eu/programm/ مینا زرین

پناهندگان بخش عظیم نیروی کار ارزان در ساختار سرمایه داری نیولیبرالیسم می باشد این ساختار در درون خود نژادپرستی و راسیسیم را می پروراند. از یک طرف از دهه 80 به بعد جنگهای تقسیم جغرافیای سیاسی جهان  را راه انداختند و از طرف دیگر به رانده شده گان از این کشورها قول جا و مکانی را برای منافع آتی خود که بهره برداری از کار و نیرو و خلاقیت این پناهنده گان است ، را میدهد و در کنارش با مدیای خود نژادپرستی و راسیست را رشد میدهد .
نژادپرستی در ساختار سیاست  با مقوله پناهندگی در برخورد روزانه و سیستماتیک بخش بزرگی از مردم المان و همچنین کل جهان حاکم است .پناهندگی که مقوله سیاسی است توسط دولتها و بخشی از مردم ،به مقوله جنایی ،مفتخوری ،اشغال جا و مکان و کار تبدیل گردیده و رسانه ها این را خطری برای دولتهای صنعتی شان دانسته بنابراین قوانین را سخت تر ،مرزها بسته تر و حرکات راسیستی منسجم تر گردیده است .از اینرو شبکه های علیه نژادپرستی ،شبکه های آنتی زاسیستی و شبکه های چپ در مقابل این سیاست نیولیبرالستی هر ساله با برقراری تظاهرات ،کنفرانس ،و فستیوالها علیه سیستم سرمایه داری به مبارزه برمی خیزند گردش سرمایه مال همگان ا ست ...انسانها بدون مرزند... دیوارها از برای برداشتن است !!مینا زرین
برنامه 6تا 8 یونی در ماگدوبورگ المان بدین شرح است :
برنامه ما ترکیبی رنگارنگ از کارگاه های سیاسی و خلاق، نمایش فیلم، میزگرد و همچنین کنسرت می باشد.
 از جمله برنامه های فستیوال ما، کارگاه آموزشی از زنان برای زنان می باشد. در این برنامه، زنان داستان خود را  می گویند. مینا زرین فعال سیاسی چپ و زندانی سیاسی دهه 60 ، یکی از سحنرانان این کارگاه می باشد.
این کارگاه آموزشی به طور انحصاری توسط زنان اداره می شود و برای زنان  می باشد ، زنان مختلف با گذشته ها و زندگی های گوناگون، بخش هایی از تاریخ زندگی و تجارب خود را در ارتباط با ظلم و ستم از تبعیض جنسیتی ( سکسیستی) و نژاد پرستی و همچنین نحوه استفاده این اشکال  ( فرم ها ) توسط دولت ها و قوانین شان، را بیان می کنند. در طول این برنامه برای تمام زنانی که می خواهند تجربیات خود را با دیکران به اشتراک بگذارند، میکروفون آزاد در اختیار آنان قرار می گیرد.
 جمعه :
ساعت 15.00  : استقبال ار شرکت کننگان در ایستگاه قطار مرکزی و انتقال آنها به محل برگزاری فستیوال ( ساعت 18:00 استقبال از شرکت کنندگان در ایستگاه قطار مرکزی و انتقال آنها به محل برگزاری فستیوال )
16:00 - 17.30 ساعت : امتیازات در نژاد پرستی - برخی از بازتاب ها  در تجزیه و تحلیل  آنها ( راسیستها ) و چگونگی  مقابله با آنها.ارایه دهنده بحث : Urmila Goel محقق و نویسنده از برلین. او درباره نژاد پراستی و نفوذ آن در جامعه سخن می گوید.

ساعت 18:00  : صرف غذا بصورت مشترک
ساعت 19:00 : نمایش فیلم My Heart will go on و بعد از نمایش فیلم بحث و گفتگو با فیلم ساز جوان و دانشجو از دانشکده هنر کلن  Maman Salissou Oumarou.  این فیلم مشکلات پناهندگان را به تصویر می کشد.
ساعت 21:00  : کنسرت گروه ایتالیایی و ترکیه  " میکروفون مافیا "  از برلین.این گروه موزیک بر  انترناسیونالیسم تاکید و تکیه دارد.
 شنبه :
ساعت 10:00 تا 16:00  : کارگاه تئاتر
ساعت 11:00 تا 14:00  : کارگاه آموزشی هیپ هاپ
ساعت 12:00 تا 14:00  : کارگاه آموزشی کنسرت و رقص با موسی کولیبالی و حوا. موسی نوازنده موزیک سنتمی از کینه فاسو است و حوا از گروه موزیک فستیوال است و کارگاه رقص را بعهده دارد، بخصوص رقص جامبو.

ساعت 12:30 تا 15:00  : کارگاه آموزشی مستند سازی – قسمت نخست.
این کارگاه به دو بخش تقسیم شده است . در روز اول اصول سینمایی آموزش داده می شود که شامل تصاویر ، مقادیر تنظیم ، چشم انداز، نور، صدا، کاوش و تکنیک های مصاحبه می باشد.

ساعت 14:30 تا 18:30  : کارگاه آموزشی " آگاهانه سفید بودن " . این کارگاه توسط  اداره می شود .او از غنا می باشد از سال 1992 در برلین زندگی می کند. Lawrence Oduro -
(  
ساعت 16:00 تا 18:00  : از زنان برای زنان : زنان داستان خود را  می گویند. مینا زرین فعال سیاسی چپ و زندانی سیاسی دهه 60 ، یکی از سحنرانان این کارگاه می باشد.
این کارگاه آموزشی به طور انحصاری توسط زنان اداره می شود و برای زنان  می باشد ، زنان مختلف با گذشته ها و زندگی های گوناگون، بخش هایی از تاریخ زندگی و تجارب خود را در ارتباط با ظلم و ستم از تبعیض جنسیتی ( سکسیستی) و نژاد پرستی و همچنین نحوه استفاده این اشکال  ( فرم ها ) توسط دولت ها و قوانین شان، را بیان می کنند. در طول این برنامه برای تمام زنانی که می خواهند تجربیات خود را با دیکران به اشتراک بگذارند، میکروفون آزاد در اختیار آنان قرار می گیرد.

ساعت 19:00 تا 21:00  : تصاویر آفریقا :
ساعت 19:00 تا 21:00  : فیلم مدرک شناسایی بدون  رنگ ها
فیلم" مدرک شناسایی بدون رنگ " ، اولین فیلم مستند درباره مسئله نژادی در آلمان است ، در حال حاضر ودر مجموع بیش از بیست بار در سراسر آلمان و در نیویورک نشان داده شد . این فیلم برنده جایزه اول جشنواره فیلم ساردینیا 2013 شده است.

ساعت 21:00 : کنسرت  Kilinbaارکستر Kilinba  ترکیبی از ریتم موسیقی آفریقا و لاتین است و از منطقه جنوب سنگال می باشد.
یکشنبه
ساعت 10:00 تا 12:00 : بازی فوتبال بین فرهنگ ها
ساعت 10:00 تا 16:00 : کارگاه آموزشی تئاتر
ساعت 12:30 تا 15:00 : کارگاه آموزشی مستند سازی - قسمت دوم

در روز دوم این کارگاه های آموزشی ،به باز بینی محصولات سینمایی که در روز شنبه  نشان داده شد ،اختصاص دارد.در آغاز درباره پیشرفتهای تکنیکی صحبت خواهد شد و بعد از آن در مورد محتوا بحث می شود.

ساعت 12:00 تا 13:30  : کارگاه آموزشی فوتبال ، جنسیت و نژاد پرستی
ساعت 13:30 تا 15:00 : جلسه اطلاعاتی ( ارائه کننده برنامه Oury Jalloh )
ساعت 15:00تا16:30 :جلسه اطلاعاتی درباره برنامه دوبلین (کنفرانس بدون مرز در فرانکفورت )
ساعت 15:30 : نمایش فیلم : Au clair de la lune به زبان فرانسوی با زیرنویس آلمانی
این فیلم به مسئله اقتصاد و فقر در آفریقا می پردازد و نشان می دهد که آفریقا فقیر نیست و ثروتمند است اما ثروت مردم توسط سرمایه داران تاراج می شود.

ساعت 16:30 تا 18:00  : جلسه اطلاعاتی درباره  استعمارگری
این جلسه دوران تاریخ استعماری آلمان را مرور می کند و نقش نژاد پرستی را در دوران استعماری مورد بررسی قرار خواهد داد.
.
ساعت18:00 تا 20:00  : دموکراسی در آفریقا
این کارگاه درباره  " دموکراسی در آفریقا " است  و توسط فعالین مختلف بادیدگاه ها و چشم انداز های گوناگون در مورد وضعیت سیاسی در چند کشور آفریقایی ارائه می شود. در طول این برنامه امکان  طرح سوال و بحث توسط شرکت کنندگان وجود خواهد داشت.
 ساعت 20:00 :: جلسه اختتامیه با 3 گروه موزیک
غذا و نوشیدنی هم بخشی از برنامه است و شما همزمان که به فعالیت فکری و عملی می پردازید، خود را از نظر غذایی هم تقویت خواهید کرد.. علاوه بر این،روز شنبه و یکشنبه از ساعت 12.00 تا 20.00  از کودکان مراقبت می شود و یک برنامه کوچک برای کودکان در نطر گرفته شده است.
برگزار کنندگان : شبکه آنتی راسیسم، گروه ابتکار پناهندگان و .....


۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۰, چهارشنبه

ترانه سرودی بمناسبت اول ماه مه ;;نقش زنان در ایران علیه‌ رژیم ضد زن جمهوری اسلامی وروش های اقتصاد نولیبرالیستی... موانع وافق هاو مواضع کدامند!!!


به سلاب کشاندن و فاصله طبقاتی که واقعیتی انکار ناپذیر است. ببینیم علاوه  بر ستم طبقاتی  بر زنان کارگر و زحمتکش و قشر کارمند ماب و حقوق بگیر این  کارکرد خشونت و آزارهای جنسی  چگونه زنان را در جامعه نولیبرالیسم به برده جنسی تبدیل می کند...
مینا زرین


ایدئولوژی سیستم سرمایه داری ، در ارتباط با پدیده زن و نقش زنان در اجتماع ، پایه و اساس اش بر مرد سالاری بنا نهاده شده است و تنها بخاطر پیشبرد اهداف اقتصادی و کالایی دیدن آنان، امروزه با راه و روش اقتصاد نولیبرالیستی به زنان اجازه دخالتگری در عرصه اجتماعی و تولید کالایی را می دهد .
در قرن بیست و یکم  ما هر روز شاهد پیوستن زنان بسیاری به بازار کار هستیم. جامعه ایی چند قطبی، کار ارزان با بهره ایی هنگفت، نداشتن بیمه و نداشتن شیرخوارگاه و مهد کودک مناسب، در جامعه‌ی معاصر کنونی زنان اوّلین قربانیان طرح‌های تعدیل اقتصادی، خصوصی‌سازی و بحران‌های اقتصادی هستند. رشد پدیده‌های ناهنجار اجتماعی ناشی از آن مانند اعتیاد و بیکاری که موجب افزایش آمار طلاق شده و نبود حمایت‌های دولتی و بی‌سامانی اقتصادی و تعطیلی بنگاه‌های اقتصادی، معضلاتی را برای تمام مردم، به خصوص زنان به‌وجود آورده است. در عین حال که زنان  ارزان‌ترین، مطیع‌ترین، مطلوب‌ترین و سودزاترین نیروی کار برای چرخش سرمایه‌هایشان محسوب می‌شوند  و با «خانه‌دار» خواندن، کارشان  آن را صرفا یک «فعالیت درآمدزا» می‌نامند و فوق استثمار زنان را مخفی می‌کنند. دستمزد پایین‌ را توجیه و امکان سازمان‌یابی را  می‌گیرند.
می توان در این قسمت اینگونه نتیجه گرفت :
تضاد بنیادی سامانه سرمایه‌داری همچنان همان است که پیش از این نیز بوده است: تضاد کار و سرمایه. آنچه به این پدیده ابعاد تازه بخشیده، رشد سترگ نیروی تولید، کاربرد گسترده فن آوری‌های نوین و خودکاری بیش از پیش تولید در همه عرصه‌های اقتصادی ـــ و نیز رسانه‌ای ـــ در مقیاس جهانی است که انباشت افسانه‌وار سرمایه در دست اندک کسان از یک سو و بی‌چیزی و بی حقوقی گسترده زحمتکشان و بخش‌هایی از لایه‌های میانی را در کشورهای گوناگون، از سوی دیگر دامن زده است.
اما زنان در ایران !!!!!
نقش زنان حرکات اعتراضی زنان علیه رژیم سرمایه داری – اسلامی حاکم بر ایران را باید از جنبه های مختلف نقد،بررسی و تدوین کرد.زنان در ایران بخاطر تلفیق مذهب با دولت تحت ستم مضاعف قرار می گیرند.دراین راستا زنان در ایران،از یک طرف در تقابل با سیستم سرمایه داری و ازطرف دیگر با قوانین مذهبی ( اسلامی ) می با یست مبارزه خود را به پیش ببرند.از این منظر،مبارزه زنان علیه رژیم جمهوری اسلامی،نقش بسیار ویژه به خود می گیرد،.زنان در مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی در صف اول پیکار قرار دارند و در تداوم تلاش های خود برای رهایی و آزادی، بعد از به قدرت رسیدن این رژیم زن ستیز در تمامی حیطه های – سیاسی، اجتماعی و... – رژیم را تا امروز به چالش کشیده اند.شرکت فعال و دخالتگرانه زنان در مبارزات  سیاسی قبل و بعد قیام بهمن 1357 در سازمانها و احزاب چپ و مترقی، از آنجمله شرکت فعال در سرنگونی رژیم سرمایه داری - سلطنتی ،تظاهرات 8 مارس سال  1358، مبارزات زنان پیشرو در کردستان  تا  دخالتگری  مستقیم  درحرکات اعتراضی دروه اخیر – حضور وسیع و خود جوش زنان در اعتراضات اجتماعی  و سیاسی -، به روشنی به نقش مهم زنان درمبارزه علیه رژیم را به اثبات می رساند.
تاریخ خونبار 8مارس درجهان  :
 حال نگاهی به تاریخ خونبار 8مارس یعنی مبارزه و تلاش زنان در کارخانجات نساجی نیویورک وادامه ،مبارزات زنان برای به رسمیت نشاندن  8 مارس در کنگره زنان دربین سالهای 1907تا 1910 و انترناسیونال دوم اولین تشکیلاتی بود که از این تصمیم حمایت کرد. روز8 مارس 1911 درخیانهای المان اتریش و دانمارک با مارش زنان به لرزه در آمد و در فوریه و  8 مارس 1917 زنان در پتروگراد تظاهرات عظیمی را بر علیه گرسنگی و جنگ و نابربری و تزاریسیم سازمان دادند. دهه ها بعد از انجایی که جشن روز 8 مارس زیر سلطه فاشیسیم هیتلری در تمامی کشورهای تحت سلطه فاشیسم غیر قانونی اعلام می شود.   اما با این وصف سی هزار زن سال 1937در اسپانیا  تظاهرات کردند وشعار وفریاد ،نان و صلح را سر دادند ، در همین حین مبارزات زنان در جنبش رهایی بخش فرانسه و المان جان تازه ایی می گیرد . روز زنی که در جنبش برابری طلبانه  در انقلابهای اکتبر 1917،چین ،شیلی و... روز جهانی زن برشمرده می شود.
8 مارس اسفند در ایران سال 1357:
 در رژیم نوپای اسلامی ، روز زن بعنوان یک سنت غربی محسوب گردید  ورژیم عنوان کرد: بزودی روز زن در حکومت اسلامی اعلام می شود. خمینی و دولت ملی و مذهبی بازرگان به پوشش زنان حمله ور می گردند در این راستا ،اما زنان در تظاهرات تاریخی چند روزه 8 مارس اسفند 57 در تهران ،اهواز وتبریر ...سازماندهی می کنند و فمنیست های امریکایی و فرانسوی که در آن زمان در ایران بودند و شاهد این حرکت تاریخی بودند را شگفت زده کرد .
  بحث ازادی زن و تعرض  به نظر و نگاه  خمینی و اوباشان دولتی و حزب اللهی ودولت ملی و مذهبی بازرگان  به بحث روز و کشمکش دولت و زنان تبدیل می شود و علما برای احترام گذاشتن سنن شرقی وایراد نداشتن یک چارقد  را برای یک ریاضت بدنی فتوا میدهند و از طرف علما یی چون طالقانی بیان می شود :  یک چارقد مگر انداره ایی دارد و مگر چه می شود این چارقد که وزنی ندارد سرشان کنند ...با عنوان این فتواها  جو را مسموم و ضد زنان می سازنند .در این حین زنان هم بیکار ننشسته و تظاهرات 8 مارس 57 رابر ضد حجاب سازماندهی می کنندو شعار نه شرقی نه غربی ازادی جهانی است سر می دهند و یا  در طلوع ازدی جای حق زن خالی است سر می دهند ...عقب نشینی دولت اسلامی موفق امیز است و تا سال 1364 رژیم نمی تواند قانون مجازاتهای اسلامی را به تصویب برساند. اما زنان  را مجبور می سازنند با چادر و پوشش تعیین شده در محل کار ،مدرسه ،....حاضر  شوند. از سویی دیگر رژیم به سرکوبی علنی در سطح جامعه و کارخانه و محل سکونت و کار میزند و زنان و مردان بسیاری را به زندان اعدام و حبس های طولانی و طاقت فرسا سوق میدهد. از سویی دیگر ایران که جنگ جنگ تا کربلا را سر میداده، بعد از سقوط رژیم صدام و راه یابی تروریسیم اسلامی به عراق، شاهد کشتاری  دیگرمی باشیم. بله انان زن ستیزی و انسان ستیزی را صادر کرده و می بینیم : روزنامه اماراتی گلف نیوز می نویسد :
ترور حدود 40 زن به بهانه بدحجابی:
 در پی ترور حدود 40 زن به بهانه بدحجابی در استان بصره عراق، تندروهای مذهبی در اجرای عملیات ترور این زنان نگون بخت از جانب جمهوری اسلامی حمایت شده اند.

 اماراتی گلف نیوز گفت: تندروها زنان را مجبور می کنند که شبیه زنان در ایران روسری بر سر کنند و در صورت تخطی از آن، زنان به قتل می رسند که نمونه آن ترور 40 زن در بصره است...
.

ریاضت اقتصادی نولیبرالیسم و عذاب دادن تن و روان زنان بطور دهشتناکی شکل قانون بخود می گیرد و ما شاهدیم که  سالهاست قانون تبعیض آمیز واپسگرایانه ای بسیاری  در مجلس تصویب می شود، البته در حد و شکل خود ، زنان اعتراض هایی را سازمان می دهند.اما قانون مجازاتهای اسلامی تصویب ؛گشت های ارشاد فعال می شوند،
نیروهای سرکوب‌گر اجرايی:
متاسفانه تکرار تجربه‌ی ما زنان ایران به وضوح نشان داد که پایه‌ی ایدئولوژیک، نماد و شاخص یک حکومت اسلامی موقعیت فرودست و بردگی و بی‌حقوقی کامل زنان است و چگونه بنیادگرایان مذهبی همراه با هم‌دستانِ بین‌المللی‌شان میوه‌چینان مبارزات عادلانه مردم هستند. وقتی سی و پنج سال پیش از دل مبارزات انقلابی مردم ایران عقب‌مانده‌ترین و زن‌ستیزترین جایگزین ممکن بیرون آمد، در واقع هدفشان این بود که تا حد امکان به حاکمیت ستم‌گرانه‌ی خود مشروعیت و تقدس بخشند و آن را در سیستم سرمایه‌داری جهانی ادغام کنند. شاید بتوان گفت اسلامی کردن نظام پدر/مردسالاری مهمترین  عمل در این راستا بود. با استفاده‌ی همه جانبه از اهرم های  قدرت دولتی روابط ستم بر زن را بر اساس شریعت از نو قالب بندی و بازسازی کردند. این نه فرهنگ ازلی و ابدی "زن مسلمان" است که احیا شد، بلکه فرهنگ و روابط پدرسالاری اسلامی بود که به پشتوانه سرکوب دولتی مستقر شد.جمهوری اسلامی با صراحت انقیاد زن را در قوانین کدبندی کرد و برای آن دادگاه ها و نیروهای سرکوب‌گر اجرايی تخصیص داد.
جنجالی‌ ترین لوایح تا سال 1392:
یکی از جنجال‌ ترین لوایحی که سال گذشته در دولت و مجلس ایران مطرح شد، لایحه گذرنامه بود که بر اساس آن، زنان مجرد زیر ۴۰ سال برای صدور گذرنامه ملزم به کسب اجازه از ولی قهری یا حاکم شرع می‌شدند.
مناقشه بر سر سنگسارکه اجرای حکم سنگسار، یک مورد در شرع بیشتر ندارد و برای زنای محصنه و برای زن اجرا می‌شود. او ادعا کرد حکم سنگسار یا اصلا اجرا نشده یا اگر هم اجرا شده محدود بوده است.
وی با اشاره به اینکه حذف سنگسار از قانون مجازات اسلامی در مجلس هشتم تصویب شد، مجازات از قانون جدید مجازات اسلامی حذف و مجازات چنین عملی بر عهده شرع گذاشته شد.
اجازه سفر زنان و تسلیم شدن مجلس گران زنان ایرانی و مشوق‌های مالی تازه برای فرزندآوری خانوادههای ایرانی،تفکیک جنسیتی،تحریریه مطبوعات اصول گرا ها /نابرابری دیه زن و مرد/بحث برابری دیه زن و مرد در قانون جدید مجازات اسلامی سال گذشته یک بار دیگر در رسانه‌ها مطرح شد. ۱۷ دی‌ماه، مدیرکل تدوین لوایح قوه قضائیه ایران، بر پایه لایحه جدید قانون مجازات اسلامی، ادعا کرد که دیه زن با مرد «برابر» می‌شود.او از «برابری دیه زن با مرد» به‌عنوان «نوآوری‌ در لایحه قانون مجازات اسلامی» یاد کرد و گفت: «در قانون جدید مابقی نرخ دیه زن از طریق صندوق تأمین خسارت‌های بدنی بیمه مرکزی پرداخت میشود.                                          .

فعالین زن و جنبش زنان لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز و ضد زن موجود از جمله: قوانین مربوط به ازدواج، طلاق، چند همسری، حضانت، ارث، شهادت را مطرح کرده اند اما :
پاشنه آشیل  و نقطه ضعف جنبش زنان در کجا ها آرمیده است ....
.... به رسمیت شناخته شدن حق زن بر بدن و ذهن خویش؛ شامل لغو حجاب اجباری و برقراری آزادی پوشش، آزادی انتخاب همسر و آزادی انتخاب گرایش جنسی، رفع خشونت علیه زنان در کلیه عرصه های خصوصی و اجتماعی و جرم شناختن آزار جنسی دختران، قتل و خشونت "ناموسی"، جدایی دین از دولت، ومحاکمه کلیه دست اندرکاران، عاملان و آمران جنایات سه دهه گذشته ...
استقلال اقتصادی، اعتماد به نفس فردی و اجتماعی زنان:
فعالین جنبش زنان ایرانی فراموش کرده اندکه اگر توجه به استقلال اقتصادی زنان  داشته باشند ، می توانند
در استراتژی مبارزاتی خود روی این نیروی عظیم حساب کند. زنی که وارد بازار کار می شود، مناسبات اجتماعی را تجربه می کند. کار و فعالیت اقتصادی، چارچوب های تنگ خانه را در هم می شکند، دریچه های متعددی را می گشاید، علاوه بر استقلال اقتصادی، اعتماد به نفس فردی و اجتماعی زنان را افزایش می دهد و وی را گامی و یا گام هایی به برابری نزدیک تر می کند. فمینیسم ایرانی توجهی به استقلال اقتصادی زنان و اهمیت آن در پروسه رسیدن به برابری کامل زن و مرد ندارد. به علت همین غفلت، قادر نیست به اقشار وسیع زنانی که به خاطر فقر و وابستگی به "صدقه" های دولتی، پتانسیل بالایی برای یاری رساندن و تقویت جنبش اعتراضی زنان دارند، پیوند بخورد. در عوض، دستگاه حکومتی به انواع گوناگون و با طرح ها و شعارهای کاذب، سعی در جلب بخشی از این نیروی عظیم می کند و با پرداخت "صدقه" هایی که گاه سال ها با تاخیر پرداخت می شود، این گروه از زنان را که به لحاظ اقتصادی به دولت وابسته اند، موقتا یا خاموش، یا خنثی و یا در مواردی حتی به هواداری از حاکمیت می کشاند.
به سلاب کشاندن و فاصله طبقاتی که واقعیتی انکار ناپذیر است. ببینیم علاوه  بر ستم طبقاتی  بر زنان کارگر و زحمتکش و قشر کارمند ماب و حقوق بگیر این  کارکرد خشونت و آزارهای جنسی  چگونه زنان را در جامعه نولیبرالیسم به برده جنسی تبدیل می کند . این تفاوت به وضوح دیده می شود ولی وقتی از طبقه کارگر صحبت می شود این کارکرد بطور آگاهانه یا مغرضانه به حاشیه رانده می شود.
خشونت در محيط كار:
وقتی صحبت از زنان كارگر به ميان مي آيد، بيشتر بحث هايی چون تفاوت ميزان كار و دستمزد زنان كارگر نسبت به مردان به ذهن خطور مي كند و خشونتي كه گاه مانند خشونت های خانوادگی در پشت درهاي بسته اتفاق مي افتد بی آنکه ناظری شاهد آن باشد یا دادگاهی دادرسش، از نظرها پنهان مي ماند.

در حال حاضر يكي از مشكلات جامعه ی جهانی، خشونت در محيط كار است. سازمان بين المللی كار طی تحقيقاتی صاحبان برخي از مشاغل از جمله رانندگان تاكسی، كادر بيمارستانی، معلمان، مددكاران، صندوقدا ران بانك ها يا فروشگاه ها، افرادی كه در كشورهايي غير از كشور خود كار مي كنند، افرادي كه به تنهايي كار مي كنند و بخصوص ساعت كارشان شب است را بيشتر در معرض خشونت دانسته و تاكيد كرده در اين ميان خشونت، زنان را بيشتر تهديد مي كند. همچنين يافته های اين سازمان حاكی از اين واقعيت است كه خشونت روانی يكی از جدی ترين انواع رايج خشونت در محيط كار است. براي آغاز مبحث خشونت، تعريفی از آن لازم است كه بتواند ابعاد گسترده اين رفتار ضد اجتماعي را در بربگيرد. اما چنين تعريف جامعي به ندرت يافت می شود. به طور كلی خشونت مجموعه رفتاری است كه يك فرد در مورد شخص يا اشخاصی اعمال می كند و باعث آسيب جسمی، جنسی، روانی و اقتصادی قربانی يا قربانيان می شود. آسيب ها ی شديد جسمی، معمولا نماد خارجی دارند مثل سوختگی، شكستگی و پارگی، اما رفتارهايي چون فرياد زدن صاحب كار، شكستن يا پرتاب کردن شیء به نشانه ی عصبانيت و به طور كلی آسيب های روانی، آثار مخرب مخفی و درونی دارند. البته ضرب و شتم و آزارهای جسمی و جنسی نيز ويرانگری رواني از جمله افسردگی، اضطراب و انزجار از خود ناشی از توهين وتحقير به همراه می آورند كه درمان آنها زمان بر و نيازمند مشاوره های طولانی مدت است.

يكي از اشكال رايج خشونت كه متوجه كارگران بويژه زنان كارگر است خشونت كلامی و در نتيجه روانی برخی كارگاه ها و شركت ها است. اگرچه خشونت كلامی امكان دارد به صورت تحقير يا توهين توسط صاحبكار نسبت به هر دو جنس زن و مرد اعمال شود اما اين توهين ها در رابطه با زنان سمت و سوی ديگری گرفته و دلايل متفاوتی را شامل می شود. علاوه بر اين، خشونت تنها از سوي كارفرمايان اعمال نمي شود بلكه بخش عمده اي از آن مربوط به همکاران مرد است. بنا بر سطوح مربوط به همتايان مختلف كارگری و محيط های كار، كارگران زن غالبا مورد تحقير واقع شده و در صورت بروز یک اشتباه، از اولين نقطه اي كه تحقير مي شوند زن بودنشان است. تفكر مرد سالاری كه سعي بر ناتوان جلوه دادن زن دارد سعي مي كند به شكل تحقيرهاي كلامي، زن را وادار به خانه نشيني كرده و با از بين بردن اعتماد به نفس وی نشان دهد كه جامعه ی زنان، يك جامعه ی مصرفي وابسته است. چنين تفكري با بزرگنمايي اشتباهات زنان كارگر و استفاده از الفاظ خاص، تصور ناتوان و نيازمند بودن را در زنان دروني كرده و به نوعي آنها را شرطي مي كند، بدين نحو كه حتي براي انجام كوچك ترين كار خود را نيازمند تائيد مردان كارگر يا كارفرما می دانند. گاه اين زنان دچار ترديدهاي فراوان نسبت به نحوه ی كارشان شده و تا آنچا پيش مي روند كه دچار وسواس فكري مي شوند و هيچ گاه از كار خود راضی نيستند، حتا وقتی در مقایسه با همکاران مرد کار بهتری ارائه می دهند.

شكل ديگر خشونت كلامی، شوخي هاي جنسی كارگران مرد است. چنين شوخی هايی عموما در جمع هاي چند نفره ی مردان و نزديك به جايگاه زنان به صورتی كه قابل شنيدن باشد صورت مي گيرد. آنها با تعريف شوخی های مبتذل جنسی، دست به دست گرداندن تصاوير مبتذل و به كار بردن الفاظ ركيك، سعي بر ايجاد تنش و در نتيجه برانگيختن واكنش زنان دارند. به قول كيت فيگز «نسبت به جوك هاي جور واجور مي شود بي اعتنا بود و انتظارش را داشت اما تكرار متلك ها و عناد، تحقير كننده و منزوی كننده است»  در اين ميان زنان كه در مقابل عيش ورزی مردان هميشه مقصر قلمداد می شوند، اگر برايشان مقدور باشد از محیط خارج می شوند و در غير اين صورت مجبور به تحمل فشار رواني مضاعف هستند زيرا در صورت اعتراض، اولين پاسخ متوجه خود زن است كه چه رفتاری نشان داده كه مردان به خود اجازه ی چنين اعمالي را داده اند. تازه اگر زنی شهامت این را داشته باشد که شكايت کند، برای اثبات گفته هايش به شاهد نیاز دارد. اما در وضعيتی كه امنيت شغلی در حداقل است، چه همكاران زن و چه مرد حاضر به پذيرفتن چنين كاری نمي شوند و نمي خواهند با شهادت دادن به نفع قربانی، كار خود را از دست بدهند.

خشونت های كلامی و جنسی بيشتر از همه متوجه زنان و دختران مجرد، مطلقه، بيوه يا بسيار فقير كارگر است. اين قشر به دليل نوع تعريف جامعه از جايگاهشان، آسيب پذير هستند و در معرض پيشنهادهای تحقیرآمیز همكاران يا كارفرمايانشان قرار می گيرند. هر چند که با توجه به فرهنگ جامعه، اغلب زنان قربانی از گزارش کردن خشونت متحمل شده اجتناب می کنند، با اینهمه یک نگاه به روزنامه ها و حوادث گزارش شده کافی است تا ردپايي از انواع حاد مطرح شده ی چنين خشونت هایی را در محيط کار بازیافت. از طرفی اغلب زن‌ها به صورت پاره وقت استخدام موقت مي‌شوند و به هنگام تعديل نيروی کار، جزء اولين كسانی هستند كه در معرض خطر اخراج قرار دارند. البته تفكر غالب بر سيستم سرمايه‌داری مردسالار، زنان كارگر را قشر سرخورده و نيازمندی می‌داند كه به هر قيمتی حاضر به كار است، به همين دليل در صورتی نشانه‌ی پيكان اخراج از روی او برداشته می‌شود كه به كار مضاعف و حقوق كم رضايت می‌دهد.
حال در خاتمه‌ سوال این است که جنبش رهایی زنان برای مبارزه‌ علیه این همه‌ تبعیض، نابرابری و آزار جنسی بر کدام افق و دورنما سیاسی باید متکی باشند؟ مبارزاتشان را با کدام جنبشها اجتماعی باید گره بزنند؟ و علیه کدام گرایشات سیاسی بایستی مبارزه‌ کنند؟ افق و درونمای سیاسی حرکات اعتراضی زنان – که در پروسه رشد خود باید به یک جنبش واقعی و دخالتگر تبدیل گردد –  حول خواسته ها و مطالبات روشن می بایست شکل ، سازماندهی و به پیش برود و متکی باشد.بدون تردید حرکات اعتراضی زنان در پیوند با مبارزات اجتماعی دیگر است که می تواند به سرانجام برسد ، از آنجمله با مبارزات کارگری ، دانشجویان مبارز و ..... گره خورده است. اگر زنان و همکاری تنگاتنگ با ديگر جنبش‌ها را پيش رو گرفته بودند كه نمونه آن را می‌توان در مصر و الجزاير تجربه  كردیم  و در قدم بعدی می توان  به تشكيل  و سازماندهی های درونی  و گاها علنی روی آورند و مجموعه‌ای از هسته‌های پراکنده و متکثر در عمل و اندیشه بوجود آید .
در این 35 سال زنان در ایران  ازشکستن تابوهای اجتماعی به هر نحو و کم رنگ کردن مفاهیم غلط ازدواج و تن ندادن به سرکوبها ی فرهنگی  توانستند عرصه را برای حضور هرچه پررنگ تر کردن زنان فراهم کند و هویت خواهی را تا مرز برابری اجتماعی و سیاسی پیش ببرد اما هیچ گاه کافی نبوده و نکته مهم دیگری که در پروسه کار با آن برخورد کردیم،پدیده ان جی ها می باشد. آلمان و کشورهای دیگر تحت نام کمک NGO ها در جنبش زنان ،جوانان و تشکل های خود گردان بسیار فعال اند و بنوعی سیاست زدایی و رادیکالیسم زدایی را انجام میدهند. البته این ها سالیان مدیدی است به علت دسترسی به منابع ارزان و مهار انقلاب با کمک بانکها از جمله بانک تجارت جهانی یک تکه می اندازند و صد تکه پس می گیرند در این نوع داد وستد ها با ارزهای قدرتمند چون دلار و پوند و یورر به این تشکل ها میدهند و متاسفانه جنبش ها را وابسته و ابزار دست ان جی ها می گردد می کنند.انقلاب و شورش تعطیل و فقط 4 تا مدرسه و کنفرانس و ستاد اداری و بورکراسی را بنام پروژه خود یاری تشکیل می شود. این آلترناتیوهای فرموله شده برای جلوگیری از تعمیق مبارزه طبقاتی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

اما  جنبش زنان به لحاظ نظری و طبقاتی با موانع فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی با موارد بالا  مواجه است.اما  چه بخواهیم و چه نخواهیم ،جنبش زنان ، رو به آینده دارد،در حالی که قوانین مذهبی و خشونت و تبعیض بر زنان رو به گذشته دارد ، اینها در دو مسیر مختلف حرکت می کنند.اگر قرار باشد، جنبش زنان با ریشه های نظام سنتی در افتد و تمام مبنانی و قوانین نظام جمهوری اسلامی را به چا لش بکشد، بایستی  متکی به خود،دست به زانو خودش بگذارد و با نیروی درونی خودش به سمت جلو حرکت بکند و بتواند  زرادخانه‌ی تن‌فروشی، تجارت انسان، کارهای «غیررسمی»، خدماتی، بیگاری و نگهداری از فرزندان و تکیه بر استقلال و معشیت زنان راخواسته و مطالبات را جدی و بدون مماشات بیان سازد تا بتواند نیروی عظیم زنان را بسوی خود جذب سازد .

در پایان بحثم دلم می خواهد، یک جمله هم به مردان سیاسی ،مبارز ومردان  اجتماعی  ومبارزات مدنی بگویم ،اگراقتدار مردانه در طبقه کارگر امری واقعی و قابل لمس است ،اگر جنسیت در این طبقه فراموش شده است و اگر همین اقتدار مردسالارانه  بخش بزرگی از تبعیض، نابرابری و آزار جنسی و بخش بزرگی از مشکل برزنان  در جامعه و اجتماع و خانه می باشد ، باید  مردان بخشی از راه حل  باشند، اگر مردها بخش بزرگی از مشکل هستند، باید بخشی از راه حل هم باشند. یعنی دغدغه و تلاشی برای محو ستم جنسی بر زنان را بطور جدی تر پیگیری کنند. شناخت مسائل اجتماعی در خلاء صورت نمی‌گیرد. نمی‌توان در کتابخانه یا در حلقه‌های محدود نشست و مشکلات توده‌های زنان را دریافت اما آن چه تامل‌برانگيز است، عدم شرکت مردان بسیاری درجلسات ومبانی جنبش زنان وعدم پوشش خبری  موضوع ات  مربوط به زنان در بسیاری ازسایت ها ورادیو می باشد، نتیجه اتخاذ چنین رویکردی بازگذاشتن دست اپوزیسیون راست است که با خیال راحت و به‌دور ازشرم  افکار عمومی رافریب دهند و همین امر باعث سرخوردگی ودرتنگنا وانتخاب های تحمیل شده قرار می گیرند بایستی نشان داد متحد واقعی آنان در پراتیک و اندیشه چه کسانی همراه جنبش زنان  و رهایی زنان می باشد.

بخشی از سخنرانی به مناسبت 8 مارس در اتاق پالتاکی در 7 مارس 2014

  • Mina Zarrin http://www.iranglobal.info/node/32704
    www.iranglobal.info
    نقش زنان در ایران علیه‌ رژیم ضد زن جمهوری اسلامی وروش های اقتصاد نولیبرالیستی...  موانع وافق هاو مواضع کدامند!!!
  • Mina Zarrin http://www.rahekaregar.com/.../zanan%20karegar%20va...
    www.rahekaregar.com
    نقش زنان در ایران علیه‌ رژیم ضد زن جمهوری اسلامی وروش های اقتصاد نولیبرالیستی...  موانع وافق هاو مواضع کدامند!!!
  • Mina Zarrin http://www.mobarez-k.com/.../%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%A7.../
    www.mobarez-k.com
    نقش زنان در ایران علیه‌ رژیم ضد زن جمهوری اسلامی وروش های اقتصاد نولیبرالیستی… م...Mehr anzeigen
  • Mina Zarrin
    قدرت طبقاتی ما کارگران، اگر به ماهیت هستی‌بخش این نیروی زایشی پی برده باشیم، بی‌کران است.
  • Mina Zarrin http://www.ofros.com/zanan/zarin_nzdir.htm
    www.ofros.com
    به سلاب کشاندن و فاصله طبقاتی که واقعیتی انکار ناپذیر است. ببینیم علاوه بر ستم ط...Mehr anzeigen
  • Mina Zarrin http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-60495.html
    www.pezhvakeiran.com
    *نقش زنان در ایران علیه‌ رژیم ضد زن جمهوری اسلامی و روش های اقتصاد نولیبرالیستی....Mehr anzeigen
  • Mina Zarrin http://www.payaam.org/matalebresideh/page4.html
    payaam.org
    انعکاس مهمترین اخبار جنبش های اجتماعی کارگران زنان جوانان و تحلیل رویدادها بر اساس جهانبینی سوسیالیسم علمی در سایت سیاسی خبری پیام
  • Gros Sol
    "دلیل عدم توجه جنبش چپ نسبت به مسئله زن را می‌توان در زمینه‌های متعدد جستجو کرد. اما، بی‌گمان مهمتر از همه، نحوه نگرش خود این جنبش از مسئله زن است که از مارکسیسم مبتذل و رایج در ایران، از فرهنگ عقب مانده حاکم بر جامعه، مایه می‌گیرد و در عمق خود، مردسالارانه و مذهبی است.
    این مارکسیسم مبتذل وطنی، در شعار البته از وجود ستم مضاعف (ستم طبقاتی و ستم مردسالارانه) در جامعه نسبت به زنان، سخن می‌رود ولی در واقع، تکیه اصلی بروی یک جزء از ستم (ستم طبقاتی) گذاشته می‌شود و بر طرف کردن چزء دیگر این ستم مضاعف (ستم مرد سالاری) عملن به تحقق جامعه سوسیالیستی احاله می‌گردد. اگر سوسیالیسم اینان همین "سوسیالیسم واقعن موجود" باشد (که هست)، در این "سوسیالیسم" بطوری که به وضوع می‌بینیم، بجای متحقق کردن بشری‌ترین روابط موجود بین انسان‌ها ــ بین زن و مرد ــ عملن به ایجاد نظام سربازخانه‌ای همت گمارده می‌شود و در آن همگان ــ زن و مرد ــ در قید اسارت بسر می‌برند. باری، در چنین دیدگاهی مسئله زن حداکثر بعنوان جزئی از مبارزه طبقاتی قلمداد میشود. جزئی که همواره تابع کل مبارزه طبقاتی است و از قانونمندی‌های متصورن رابچ این "مبارزه طبقاتی" پیروی می‌کند در چنین دیدگاهی طرح خواسته‌های مربوط به جنبش زنان یا جنبش‌های دیگر تا آنجا حقانیت دارند که بر محور خواست طبقه کارگر سازماندهی شوند. اما، این "خواست" نیز چیزی جز درک محدود همین "نمایندگان طبقه کارگر" از مبارزات کارگران نیست. در نتیجه، طرح هر نوع حرکت یا خواستی که ظاهرن در جهت "منافع عالیه جنبش کارگری" نباشد، انحراف از جنبش طبقاتی شمرده می‌شود و مورد بی اعتنائی قرار می‌گیرد. سوسیالیسم در چنین دیدگاهی نه ناشی از فرآیند جنبش‌های عمومی ــ و در محور آن‌ها، جنبش کارگری ــ بلکه "تثبیت" "هژمونی نمایندگان برگزیده طبقه کارگر" بر کل جنبش سیاسی است در این دیدگاه، "هژمونی" از مضمون تاریخی، فرهنگی و اجتماعی خود تهی می‌شود و در شکل تحمیل این یا آن نظر، این یا آن مشی مشخص سیاسی، مانع از شکوفائی واقعی جنبش‌های سیاسی و اجتماعی می گردد. جای شگفتی نیست که "جنبش کارگری" مورد نظر این دید تقلیل گرایانه و شماتیک،از پشتیبانی جنبش زنان برخوردار نگردد و نتواند در جهت تغییرات رادیکال گام بردارد. البته این دید عامیانه و نازل از مارکسیسم که چیزی جز تئوریزه کردن تجدید تولید نظام و فرهنگ مردسالارانه نیست فقط به چپ ایران تعلق ندارد بلکه در جوامع پیسرفته نیز یافت می‌شود. با این تفاوت که وجود سنت‌های دمکراتیک در این جوامع، سابقه طولانی مبارزات زنان و دستاوردهای آنان .....، باعث می‌گردد که همین تئوری‌ها در رنگ و لعابی دمکراتیک‌تر عنوان شوند و از پشتیبانی فرهنگی غنی‌تری برخوردار باشند."
    از نشریه اندیشه رهائی
    http://vahdatcommunisti.org/zan.htm