۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

اين سوي ديوار، آن سوي ديوار-بازماندگانِ کشتارِ تابستان ۶۷

اين سوي ديوار، آن سوي ديوار


مينا زرين*، -فيروز مستعان

* زن يار و مرد يار، هر دو برابر، افسانه نيستم
باورکن اين حقيقتي انساني است
- سال 1309، سال اعتراضات نيروها و اشخاص مترقي و درست يک سال بعد از اين تاريخ قلع و قمع معترضين و ممنوعيت مرام اشتراکيه
قانون سياه، سرکوب و استبداد رضاخاني يا رضاشاهي
* زنداني شدن پدرانم و مادرانم
- سال 1320، سال بيم، سال اميد، سال سقوط رضاخان و تداوم بهره¬کشي و ستم
* سال و سال و سال، حکومت باتوم، حکومت پليس و حکومت چماق
سالي که مکيدن خون سرخ کارگران وزحمتکشان، شريک جرمي به نام اشغالگران راهم به خود اضافه کرد...
- سال و سال و سال، 30 تير، رود خروش مردم، ملي شدن نفت و ننگ و سنگ کودتا
سال کودتا با اوباش و اراذل
سکوت و سکون
رخوت و ترس مردم در کنار لاشه
متعفني از خيانت و ننگ
* سال نخنديدن واقعي از سينه¬ها¬، سال¬هاي رکود و تنهايي، سال¬هاي بي¬خبري و فراموشي، سال¬هاي گريز و انزوا و فرار روشنفکران
- سالي که زمستان خنده زد و ارغوان شکفت
سال 1349 قيام سياهکل، سالي که زندگي آگاهي را ساخت
* سال 57 سالي که نظم 2500 ساله واژگون شد
بيداري وجدان، اختيار و دريافت جوهر آزادي
و تجارب مشترک که به نيرويي رهائي¬بخش تبديل شد
- سال آزادي زنداني سياسي بردوش مردم،
منم مادر، منم پدر، منم انسان، منم زحمتکش، منم مبارزِ جان و جانان
* و فرداي سال 57
نوروز خون، هفت¬سين خونِ کردستان.
- رفراندم. آري – نه
و آتش بر دشت ترکمن. کومه¬ها در خون. حمله به ستادها و دانشگاه¬ها
انزلي خونين. خوزستان خونين .
* حمله به آزادي .
حمله به ارزش¬هاي والاي انساني، دستگيري، ترور و بمب گذاري در ميتينگ¬ها و شکنجه و اعدام
و منم زندانی در زنداني به نام ايران
- و منم بخشي از تو، خانواده، پدر، مادر و فرزند، مبارز
* و منم دستگيري 60، نـــه! دستگيري 59، براي دفاع از آگاهي¬ام، براي دفاع از انسان بودنم، براي دنياي آرزوهايم که در آن نه قفل و نه گاو صندوق و نه دست¬بندي و نه گلوله¬اي ساخته شود
- و منم در قبرستان¬ها، در بيمارستان¬ها، در دادسراها، در کميته¬ها و هر جا که بوي عزيزت مي¬آيد، به دنبالت مي¬گردم
* و منم در خانه¬ها و خيابان¬ها و در سرزميني که زندان را برايم بر پا ساخته¬اند
زندان ساخته شده اوين، گوهردشت، عادل آباد، اهواز، رشت، مشهد و...
- و منم در هر جائي که عطر وجودت در آنجاست به دنبالت مي¬گردم. آغوش مهر من و دلبستگي¬ام به تو.
اما پاسخ جلادان: پرداخت پول تيرِ خلاص و مرگ
و منم در درونم شکنجه و درد. کاوش روزنامه و انتظار
و منم يادبودهاي مخفي و دفن در باغچه¬ها در گرماگرم سال 60
* در همين گرماگرم گذر از سال 60 زنِ يار سال¬هاي دهه 60 و مردِ يار سال¬هاي سياه همين دهه، هر دو برابر، يکي در انفرادي گوهردشت پاسدار "صبحي" و ديگري در تابوت حاج داود و آن ديگري در اعتصاب اوين لاجوردي و تحريم غذاي ماه رمضان و سکوت و خاموش نشدن صخره¬هاي استوار
- و منم در صف ملاقات صخره¬ها و آغوش امنم براي فراريان و پژواک صدايت که مي¬گويد:
* من زنده¬ام! در وراي ديوارها نفس مي¬کشم!
و منم که هر لحظه فرياد مي¬زنم که در هر جا پرچم آزادي به اهتزاز در آيد سرشار از شادي و سرور مي¬گردم
- توفان حادثهٌ سال 67، باختن جنگ، نوشيدن جام زهر، شکست، شکستي که تاوان مي¬خواهد
* سال 67، اعتصاب زنان در اوين، اعتصاب مردان در گوهردشت و اوين و تخت و تازيانه ورزش جمعي و جدال براي تثبيت حقِ خود به عنوان زندانيِ سياسي
و مرگ و اعدام در اوين، گوهردشت، عادل آباد، مشهد، رشت، اهواز و سنندج، محلات و زاهدان و...
جوخه¬هاي مرگ زنان، خشونت وکابل و تجاوز جنسي
جوخه¬هاي مرگ مردان. بدار آويختن و قطع نخاع و نيمه جان پائين آوردن پيکرها و همه و همه در انتظار و جوخه¬هاي مرگ.
- و منم چون مادران دوشنبه ترکيه در مقابل ژنرال¬ها
مادران شيلي و بوليويائي و پروئي
و مادران سرزميني که شبانه خاک خاوران را با دست¬هاي خشمگين خود شيار دادند که به پيکر و لباس فرزندان دست يابند
ومنم به دنبال بذرهاي ماندگار به همه جا سر مي¬کشم، دفتر سازمان ملل!، بيت منتظري!، لونا پارک و ديگر هيچ اميدي باقي نمي¬ماند
و فقط مي¬توانم با توسخن بگويم!
* باري، دنياي ما همين دنياست. گفته¬ايم و مي¬دانيم که "تا پريشان نشود کار به سامان نرسد".
دنيائي که در هيچ کارخانه¬اي گلوله و دست¬بند و قفل ساخته نشود و پرچم آزادي در گيتي به اهتزاز در آيد.
- زن يار و مرد يار، هردو برابر،
افسانه نيستيم، باور کن، اين حقيقتي انساني است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر